Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-02@03:25:08 GMT

ظلم بر چهره ملکوتی فاطمه(س)

تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۹۸۳۷۳

* چهره ملکوتی

اول: شیخ صدوق(ره) نقل می‌کند که حضرت رضا(ع) در ضمن یک حدیث طولانی فرموده‌اند: «کانت فاطِمَةُ عَلَیها السَّلام إِذَا طَلَعَ هِلال شهر رَمَضان یغلب نُورها الهلال ویخفی فَإِذَا غابَتْ عَنهُ ظهر»(فضائل شهر رمضان وبحار الانوار، ج ۴۳، ص۵۶.) یعنی فاطمه همواره چنین بود که چون هلال ماه رمضان طلوع می‌کرد، نور او بر نور هلال غالب می‌آمد و در نتیجه، هلال ناپدید می‌گشت؛ اما هنگامی که فاطمه غایب می‌شد، هلال ماه مبارک آشکار می‌گردید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به راستی چه امر شگفت انگیز و فوق‌العاده ای است زیرا صورت‌های زیبا و نورانی را بسیار دیده‌ایم و درباره آنها زیاد شنیده‌ایم اما غلبه کردن نورانیت چهره یک انسان بر هلال و پنهان نمودن آن از دیدگان و ظهور هلال هنگام پنهان شدن آن انسان بزرگ و عالی‌قدر مطلب تازه‌ای است که درباره حضرت زهرای مرضیه(س) می‌شنویم آن هم از زبان یک امام معصوم که دور از خطا و گزافه گویی در سخن و مدح و ستایش است.

به یقین این یک نورانیت الهی و امری آسمانی است که با معیارهای ظاهری قابل درک نیست. خصوصیت هلال ماه رمضان و ذکر ویژه آن ممکن است از این جهت باشد که مردم برای رؤیت هلال رمضان - که مبشر ورود ماه تازه با برنامه‌های ویژه واجبات و محرمات مخصوص است - اهتمام دارند و برای دیدن آن روی می آورند و قهراً بر اثر ازدحام جمعیت، توجه فراوان و دید عمیق و پیگیرانه می‌توانند آن را به زودی ببینند.

اکنون با همه این خصوصیات و به رغم این که بر حسب جریان طبیعی باید به سرعت آن را بنگرند اما با وجود ظاهر شدن فاطمه نور هلال ناپدید می‌گردید تا زمانی که آن بانوی نورانی و آسمانی‌رخ، چهره در حجاب غیاب برد و در این هنگام ماه ظاهر شده و قابل رؤیت ناظران گردد.

* مظلومۀ عالم

دوم: سید بن طاووس ره نقل می‌کند مردی از اولاد برامکه خدمت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) عرضه داشت: نظر شما دربارۀ غاصبان خلافت چیست؟ حضرت فرمود: سُبحانَ الله وَالْحَمدُ لِلّه و لا إلهَ إلّا الله والله أکبر.

پرسش‌کننده اصرار ورزید که حضرت پاسخ بدهند. از این رو حضرت رضا(ع) در جواب فرمود: «کانت لنا أم صالِحَة ماتَتْ وَهِیَ عَلیهِما ساخطةً وَلَمْ یاتنا بعد موتها خَبَرٌ أَنها رَضِیَتْ عَنهُما!»(الطرائف، ص ۲۵۲) یعنی برای ما مادری شایسته و بزرگوار بود و از دنیا رفت در حالی که از آنها خشمگین بود و بعد از وفات ایشان هم خبری به ما نرسیده که آن حضرت از آنان راضی شده باشد.

این نقل بسیار ارزنده، قابل توجه و در خور اعتماد است. اولاً از پاسخ نخست امام رضا(ع) به خوبی برداشت می‌شود که ایشان در مقام طفره رفتن از جواب بوده‌اند و شاید شرایطی بوده که نمی‌خواستند به سرعت پاسخ بدهند و چه بسا پاسخی که می‌دادند و بالاخره هم چنین کردند خوش‌آیند حاضران نبوده و اگر بنا بر این باشد که مطلب آن چنان که هست پاسخ داده نشود؛ پس همان بهتر که انسان با ادای ذکر و وردی خود را از بند جواب رها کند.

از دیدگاه ما جواب اول به نوعی اظهار مظلومیت حضرت زهرای طاهره(س) است که بعد از سالیان سال هنوز نمی‌توان مظلومیت او را بیان کرد چون بیان ظلم آنها، بیان مظلومیت فاطمه(س) بود اما اصرار پرسشگر موجب شد حضرت رضا(ع) پرده از سرّی نهانی بردارد و از مقام بلند رتبه رفیع و شأن والای حضرت زهرا(س) و جنایت ظالمان به او سخن بگویند.

شایسته‌ترین مادر

به راستی این جمله مبارک چقدر جالب است «کانَتْ لَنا أُمُّ صَالِحَةٌ». تمام این مطالب در کلمه «صالحه» نهفته است. برای ما مادری شایسته، اهل صلاح، مظهر ایمان و تقوا و تجسم پاکی بود.

این کلمه، مفاخره آمیز است و گویا حجت بالغه الهی حضرت رضا(ع) به داشتن چنین مادری و از این که از فرزندان او هستند با بیان این جمله، احساس افتخار و شرف می‌کنند. سپس در ادامه می‌فرمایند: مادر بزرگوار ما از دنیا رفت در حالی که هنگام وفات از آن دو نفر خاص، ناراحت و غضبناک بود و بعد از وفات آن مکرمه خبری به ما نرسیده که از آن دو راضی شده باشد.

این بهترین احتجاج و کوبنده‌ترین استدلال است که خشم و غضب حضرت زهرا(س) بر آنها، از مسلمات است و بر این حالت از دنیا رفتند. پس اکنون هم مورد غضب و نفرین آن بانوی مکرمه بهشتی هستند و این جمله حاکی از منتهای ظلم بر سیده عالمیان است چنان که حاکی از نهایت مظلومیت حضرت زهرای طاهره(س) است که این چنین غضب‌آلود از دنیا رفتند.

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: آیت الله کریمی جهرمی شهادت حضرت زهرا س حضرت زهرا س حضرت رضا ع

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۹۸۳۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

 این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلی‌هایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدت‌های خود را در عملیات غرورآفرین الی بیت‌المقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه می‌آید ماحصل همکلامی ما با محترم‌السادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است. 

بی‌قرار رفتن بود

سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم می‌کرد. خدمت سربازی‌اش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش می‌گوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کار‌های خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کار‌های خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک می‌کرد. همیشه نماز را اول وقت می‌خواند و من بلافاصله پشت سرش می‌ایستادم. نماز‌های جماعت‌مان را هیچگاه از یاد نمی‌برم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی می‌کردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار می‌داد. جمعیت به پادگان نزدیک می‌شد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضی‌ها می‌گفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما می‌کشاند.» چند روز بعد پادگان‌های ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوباره‌ای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد. 

 خبر تولد فاطمه

خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش می‌گفتند: یکی از بچه‌ها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی می‌خواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی می‌گذاشت. بعضی‌ها از دور می‌گفتند:مبارکه! عده‌ای هم می‌پرسیدند:اسم دخترت را چی می‌گذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!

فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم. 

 شهادت در بیت المقدس

همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعد‌ها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپاره‌ای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای ناله‌ای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. می‌دانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی می‌خواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه می‌گوید وقتی به شهادت رسید کوچک‌ترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهره‌اش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود. 

 بدرقه با دعای خیر

قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعد‌ها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالی‌که سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه می‌خواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمی‌بینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!

 فاطمه و شهادت پدر

خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیت‌المقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه می‌کرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد. 

از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامه‌ای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایت‌مدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیه‌هایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.

منبع: روزنامه جوان 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • انعکاس مظلومیت کودکان غزه در ادبیات مقاومت
  • گفتمان انقلاب و ولایت در سراسر جهان تاثیرات گسترده داشته است
  • دعوت از ۲۶ بازیکن به اردوی تیم ملی زنان
  • برگزاری اردوی آماده سازی تیم ملی فوتبال بانوان
  • «خالد» ‌جلوی‌ دوربین رفت
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
  • اسامی ۵۳ نوجوان راه‌یافته به باشگاه قاف اعلام شد
  • روز مادر سال ۱۴۰۳ چه روزی است؟
  • «با شما سربلندیم» شعار دهه کرامت
  • شعار دهه کرامت ۱۴۰۳ «با شما سربلندیم» اعلام شد